PDF نسخه کامل رمان پناهم باش از ونوس در ژانر عاشقانه و بزرگسال
رمان پناهم باش از نویسنده ونوس با لینک مستقیم
ژانر رمان: عاشقانه، بزرگسال
تعداد صفحات: 1586
خلاصه رمان:
حامی، مردی ثروتمند و مستبد، عشق بیمار گونهای به پناه (خواهر ناتنی خود) دارد. وقتی پناه از او میگریزد و متوجه بارداری ناخواسته میشود، در وحشت دست به سقط جنین میزند. اما حامی از این راز باخبر میشود و خشم او را به انتقامی کور تبدیل میکند. پناه، میان ترس و احساس گناه، باید تصمیم بگیرد: تسلیم شود یا برای آزادی خود بجنگد؟ این داستان، کشمکشی عمیق بین عشق اجباری، قدرت و آسیبهای روانی است …
قسمتی از رمان پناهم باش
در اتاقو اهسته باز کردم که صدای… نازک غرغر کردن دختری اومد: اخه چه مرگته تو حامی همش تا خرخره میخوری و میفتی اینجا. اون از شرکت که هر وقت بخوای میای هر وقت بخوای میری این از مصرف بیش از حد الکل و سیگار کشیدنت، اون از سفر لندنت که...- شیدا حال من اصلا خوب نیست، زمان بدی رو برای حرفهای تکراری و مزخرفت انتخاب کردی بزارش برای یه زمان دیگه که حداقل هوش و حواسم سر جاش باشه! آب دهنمو قورت دادم و اهمی گفتم که صورت سرخ شده از حرص دختره و نگاه حامی که روی کاناپهی بزرگ ال مانند لم داده بود و سرشو تکیه داده بود به بالای مبل به سمتم چرخید. دختره هنگ کرده و با دهن باز بهم نگاه میکرد… پیش دستی کردم و گفتم: سلام. حامی خیره خیره از فرق سر تا نوک پامو نگاه میکرد و چشم ازم بر نمیداشت.
دختره اما مثل اسفند رو آتیش شد و شروع کرد جیغ جیغ کردن: پس بگو آقا کجا سرش گرمه، دور و برتو با یه مشت هرزه پر کردی و داری تو باتلاق غرق میشی احمق، آخرشم مریضی میگیری و میفتی رو دست من، تا کی باید این رفتارا و سبک سریاتو تحمل کنم هان؟؟ چرا به خودت نمیای حامی، تو که اینجوری نبودی، داری… با برخورد محکم کریستال روی میز به دیوار هر دومون جیغی کشیدیم و با ترس به حامی عصبی که از رو مبل بلند شده بود و فک دختره رو توی مشتش فشار میداد نگاه میکردیم. با فک منقبض شده و خشم بینهایتی غرید: داری روی نروم میری شیدا. داری روح و روانمو بد میکنی با حرفات، گورتو گم میکنی یا پرتت کنم بیرون؟! با تعجب و دهنی باز به حامیه وحشی و و دخترهی بیچاره که با اشک و بغض بهش نگاه میکرد، زل زده بودم.
-چرا با من اینطوری حرف میزنی لعنتی؟؟ کم آزادت گذاشتم؟؟؟ کم جلوی خودم با اینو و اون پریدی و رو هم ریختی؟! کم رنگارنگ توی تخت آوردی و عشق و حال کردی؟؟ شد حتی به بارم منو ببینی و بگی شیدای بدبختم گناه داره بزار به نیم نگاهی بهش کنم فقط دلش خوش باشه؟؟؟ هاان؟؟؟ با گریه جیغ زد و مشتاشو كوبید توی شونهی ستبر حامی و گفت: خستهام کردی لعنتی خستم کردی از بیتوجهیات، خستم کردی از بس جلوی چشمت بودم و دیده نشدم، خستم کردی هر موقع کنار یکی بودی، کیو آدم حساب میکنی هاان؟ کیو میخوایش که هیشکی به چشمت نمیاد؟ حامی فکشو ول کرد و….. کلافه دستاشو توی موهاش فرو کرد. که همهی عضلات بازو و شونههاش بیرون زد و ازش غول بی شاخ و دمی ساخته، برگشت سمت من و نگاهم کرد. با اخم بهم زل زد …
تعداد مشاهده: 26 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.pdf
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 1586
حجم فایل:11,460 کیلوبایت